کتاب قرن‎‎

يک كتاب فروشی : يک ماه ، يک رمان

گام اول

یک کتاب فروشی: یک ماه ، یک کتاب

(گامی نو در عرصه ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی)

بدون یکی، بسیار را نمی توان درک کرد؛ افلاطون

هم اکنون در گوشه ای از شهر نمایشگاهی بر پا ساخته ایم از " تنها یک کتاب "، تا آنچه را که در نظر بدان باور داشته ایم در عمل به آزمون بگذاریم . این حلقه ای است نو یافته از کتاب و کتابخوانی!

اعتقاد ما بر این است که اکتفا کردن محض به کتابفروشی های سنـّتی موجود، به معنای بی هویت ساختن و زنده به گور کردن هزاران کتاب نامدار در قفسه های تنگ و انبوه یک کتابفروشی است

ما بر این باوریم که باید حرمت کتاب های ارجمند را به آنها بازگرداند. به راستی « چه خواهد شد اگر هر کتاب نامدار در زمانی کوتاه خوانندگانی بسیار داشته باشد؟» جز این است که بدین سان هر اثر جاودان ادبی و هنری که سالهاست شهرت و محبوبیتی جهانی یافته، در کشور ما نیز میان مردم رفته و شور و حرکت خواهد آفرید؟ لذا هدف ما چنین است؛

" ارج نهادن به یک کتاب از میان هزاران "


با این رویکرد، امکان آن نیز فراهم خواهد آمد تا برداشت ها و ایده های شما دانشجویان، هنرجویان، و چه بسا اساتید و هنرمندان عزیز را _چنانچه بر ما منـّت نهند_در قالب آثار هنری و ادبی،و در خدمت معرفی همان اثر و نویسنده به نمایش بگذاریم.آثاری از قبیل نقد و تفسیر اثر یا ترجمه متون، طراحی، نقاشی، کاریکاتور، گرافیک، عکاسی، مجسمه سازی، عروسک سازی، خطاطی...و حتی چه بسا موسیقی، نمایش، نورپردازی و صحنه آرایی ...

از شما دعوت می کنیم تا از مجموعه نو پای ما دیدن نمایید. در نخستین گام، انتخاب ما کتاب "شازده کوچولو" نوشته آنتوان دو سَنت اگزوپری است

هزاران کیلومتر،با گام اول آغاز میشود. ما آغازگر راهی نو هستیم که استمرار آن در گرو حمایت همراهی شماست!

کتاب همچون دوست، باید اندک باشد و برگزیده ؛ پاترسن

نمایشگاه و فروشگاه کتاب قرن

بزرگراه جلال آل احمد ـ خیابان شهرآرا(آرش مهر) ـ ضلع شمالی پارک شهرآرا(گل افشان) ـ پلاک بیست و هشت


88282651_2

Labels:

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام خسته نباشبد
من نمیدونم ما تا کی باید منتظر دیدن سایت شما بمونیم مگه کار سختییه!!!!!!!!

7:52 PM, July 06, 2006  
Anonymous Anonymous said...

ای بابا دیگه خسته شدم پس کی ما باید این سایت شما را ببینیم!!!!!!!!!

8:02 PM, July 06, 2006  
Blogger کتاب قرن said...

سارا جون من كه يه دنيا شرمنده پسر كوچولوت همسرت و علي االخصوص خودت شدم اين همه نشستيم با هم سايت درست كرديم اما آخرش تبديل به تراژدي شد

7:05 PM, July 08, 2006  
Anonymous Anonymous said...

با سلام وخسته نباشيد.پرنده بودن روزی پرنده وار شدن
و از بهار گذشتن
به آن حقیقت نومیدوار پاسخ گفتن
به آن حقیقت تلخ
و با ردای پریشان باد از همه ی شهرهای خفته گذشتن
و درتمامی راه
چه ناامیدان دیدن
پرنده وار شدن
و در حقیقت روشن
همیشه رازی بودن

امير محمد حسنوند از لرستان

1:51 PM, December 14, 2006  

Post a Comment

<< Home